پاسخ معلم به اتفاقات داخل کلاس عواقب حساسی در بر دارد. این پاسخ یا جوی از توافق بوجود می‌آورد یا جوی از خود سری؛ یا مایه خشنودی می‌شود یا مایه مشاجره؛ یا میلی به اصلاح وضع بر می انگیزاند یا میلی به کینه توزی. این پاسخ بر رفتار و منش دانش‌آموز اثر می‌گذارد و آن را یا بهتر می‌سازد یا بدتر.

کمک فوری ممنوع

معلمی که با اصول نو آشناست، به دانش‌آموز یاد می‌دهد تا برای عواطفش ارزش قائل باشد. به آنان کمک می‌کند تا احساسات درون خویش را محترم بشمارند. گذشته از این، معلم معلم امروزی هوشیار است تا دانش‌آنوز را در شناخت احساسش دچار سردرگمی نسازد. او به دانش‌آموز عصبانی نمی‌گوید: «چیزی نیست که تو بخاطش عصبانی باشی.» یا به دانش‌آموزی که می‌ترسد نمی‌گوید:« چیزی نیست که تو ازش بترسی.» او به دانش‌آموزی که رنج می‌برد توصیه نمی‌کند که بخند، یا دانش‌آموز خجول را نصیحت نمی‌کند که کمرو نباش. وقتی به کودک می‌گویند: « چیزی نیست که ازش بترسی»، ترس او شدت پیدا می‌کند. در واقع ترس کودک سه برابر می‌شود: علاوه بر ترس اصلی خودش، حالا از ترسیدن می‌ترسد و نیز می‌ترسد که نتواند ترسش را پنهان کند. ترس با منع شدن از بین نمی‌رود، با انکار نیز از میان نخواهد رفت. وقتی کودکی می‌ترسد، بهترین برخورد این است که ترس او را باز شناسیم و تصدیق کنیم.

وقتی هوپ دانش‌آموز ده ساله، گفت از امتحان می‌ترسد، معلم در جوابش گفت: « امتحان آدم را می‌ترساند، مخصوصا امتحان‌های ترم آخر.» این معلم عمداً از دلداری فوری اجتناب ورزید و نگفت:« انقدر هم ترس ندارد. اگر درس‌هایت را خوانده باشی، لزومی ندارد بترسی.» چنین جمله‌ای دانش‌آموز را در گرداب وحشت فرو خواهد برد. پاسخ درونی او این خواهد بود: « اگر در امتحان نمره قبولی نگیرم، آقا معلم فکر خواهد کرد که درس‌هایم را نخوانده‌ام.»

دانش‌آموز مشکلی دارد و برای حل آن نزد معلم می‌رود. معلم می‌خواهد کمک کند. در واقع، راه حل را آماده دارد. با این‌حال عجله نمی‌کند تا آن را  ارئه دهد. می‌داند که کودکان با کمک فوری مخالفت می‌ورزند. آنان این کمک را تهدیدی برای هوششان می‌دانند.

با قوت قلب دادن سریع هم نمی‌توان به دانش‌آموز کمک کرد:

«مشکل آن چنان بزرگی هم نیست.»

«تو واقعاً هم مشکل مشکلی نداری.»

«این یکی از اضطاب‌های خاص نوجوانان است.»

«حل این مسئله ساده‌است. نگران این مسئله نباش»

معلم به مسئله دانش‌آموز گوش می‌دهد، آن را دوباره بیان می‌کند، توضیح می‌دهد به دانش‌آموز اعتماد می‌کند که مسئله‌اش را تحت قاعده درآورد، و سپس می‌پرسد: « چه راه و چاره‌ای پیش رو داری؟ در این موقعیت، امکان انتخاب چه چیزهایی را داری؟» اغلب مواقع دانش‌آموز خودش راه حل را پیدا می‌کند. بدین‌سان، او می‌آموزد که می‌تواند به قضاوتش تکیه کند. وقتی معلم با شتاب و عجله راه حل ارائه می‌دهد، دانش‌آموز فرصت کسب کفایت و توانایی در حل مسئله و نیز فرصت کسب اعتماد به خودش را از دست می‌دهد.

.

نکات کلاسداری خود را برای ما ارسال کنید.