معلم عربی ما در دوره پیش دانشگاهی بهترین معلم استان بود و هر مدرسه ای به داشتنش افتخار میکرد. یادمه مدیر موقع ثبت نام بهم گفت: امسال استاد صحیحی رو براتون آوردیم. من تا اون موقع ایشون رو ندیده بودم ولی تعریفش رو خیلی شنیده بودم. جلسه اول که عربی داشتیم توی سالن ایستاده بودم یه مردی اومد و گفت کلاس 21 کجاست. ما هم با دست به ته سالن اشاره کردیم و اون مرد رفت. فکر کردیم مستخدم جدید مدرسه اس. وقتی رفتیم سر کلاس دیدیم ای بابا همون معلم عربی که میگن همینه که ما با مستخدم اشتباهی گرفتیمش.
الان که خودم معلم هستم عوامل موفقیت ایشون رو در 4 چیز میدونم:
1- وقتی نکتهای رو درس میداد بلافاصله از اون نکته یک سوال پای تخته مینوشت و همه توی دفترهامون جواب میدادیم. بعد یکی میرفت پای تخته حل میکرد. ایشون پاسخهای ما رو میگرفت و با خودش به منزل میبرد. این روش یه بازخورد و ارزشیابی سریع هم برای ما بود تا بفهمیم مطلب دستگیرمون شده یا نه و هم برا خودش تا بفهمه دانشآموزش فهمیده و احیاناً چه چیزی باعث نفهمیدن مطلب توسط دانشآموز شده چند نفر نفهمیدن و …..
2- یک لحن طنزگونه داشت که تا پایان کلاس ما رو مشتاق گوش دادن نگه میداشت. اصلا شوخیهایی که باعث پر رو شدن دانشآموز میشه نمیکرد ولی با همین حالت طنز ما رو تا آخر کلاس میخکوب تدریس خودش میکرد. گاهی اوقات جوک هم میگفت. مثلا یه معلم عربی میمیره. نکیر و منکر بهش میگن: من ربک؟ معلم عربی میگه: من میشه مبتدا و ربک میشه خبر و بلافاصله ادامه درس رو میداد و جالب اینکه خودش یه لبخند ملیح میزد.
3– شأن علمی ایشون برا ما روشن بود ولی خودش هم خاطراتی از دانشگاه و حوزه و نحوه درس خوندنش و بعضی افتخاراتش با لحنی خالی از غرور و کمی هم طنز بیان میکرد. مثلاً میگفت برا فلان امتحان در مقطع دکترا چقدر خونده و چه اتفاقاتی براش اقتاده مثلا برااینکه خوابش نبره پاشو به شوفاژ میچسبونده.
4- یک شأنی به دانشآموزش میداد که همه افتخار میکردن دانشآموزش هستن و اعتماد به نفسی داشتیم در حد تیم ملی
تنها اشکالش تیپش بود که شاید دلیلی داشت که من نفهمیدم.
.
خاطرات خود را برای ما ارسال کنید.